مسعود شخصیت جهانی اما، در وطن خویش بیگانه است

نویسنده: سلیم صائب
خانم مارسلا گراد دانشمند و نویسندۀ آرژانتینی سال ها بعد از درگذشت مسعود فقط با دیدن یک مستند در بارۀ وی منقلب می شود و از مطالعۀ کتاب نگاه های مسعود در می یابد که این مرد، از تبار یگانه های تاریخ است. وی با استناد به یک ضرب المثل اسپانیایی می گوید که چشم آینۀ دل است. دنیای مارسلا پیش از این که به جمع آوری۵۰۰ داستان و روایت از طرق مختلف در بارۀ مسعود بپردازد و شخصیت او را برای مردم جهان به معرفی بگیرد، در همان لحظه های نخستین تماشای یک مستند و مشاهدۀ نگاه های نافذ مسعود دگرگون می شود.
مارسلا با عالم معنی و پیش کسوتان عرفان شرق غزالی، جامی، سعدی، حافظ و مولانا آشناست. وی از این زاویه به شخصیت مسعود نگاه می کند و در همین سیاق شیفتۀ شخصیت این مبارز آزاده، این درویش وارسته و این انسان بی ادعا و فقیر است. مارسلا می گوید وی تنها کسی نیست که عاشق مسعود است. ایشان  در مسیر رسیدن به مسعود داستانی را نقل می کند که واقعا حیرت آور و شگفت انگیز است. ایشان می گوید: در یکی از صومعه ها در اروپا با راهبۀ مسیحی آشنا شدم و چند روزی را با این راهبه سپری کردم. این راهبه تصویر مسعود را در برابر چشمان خود آویخته بود و ۲۴ سال متوالی پیوسته برایش دعا می کرد.”
راهبه ای که بی نام و نشان و عزلت گزین است و مسعود را نمی شناسد اما، شیفتۀ مسعود است، چرا؟ عاشق مردی است که او را هرگز ندیده است. آخر نباید از خود بپرسیم که این راهبۀ عزلت گزین و بی نام و نشان از چه راهی به مسعود وصل شده و چگونه بساط آشنایی با وی پهن کرده است که ۲۴ سال متوالی برایش دعا و مرثیه می خواند. این داستان عقلانی نیست اما، شخصیت مسعود حایز این پهلوهای ناخوانده و این رازهای ناشگافته نیز هست که ما آن ها را نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم اما، خوشبختانه دنیا خالی از خیر نیست و ستارۀ وجود مسعود آهسته و پیوسته به مصدر الهامی برای سینه های صاف و عاشقان فضیلت مبدل می شود.
سخن در این جا به پایان نمی رسد و تنها این خانم مارسلا گراد و این راهبۀ گمنام نیستند که از دورترین گوشه ها دنیا بلند می شوند و سر بر آستان ارادت مسعود می گذارند. این  سلسله بی پایان و طولانی است. عبدالله عزام فلسطینی، عبدالله انس الجزایری، سندیگال انگلیسی، کریستوفر و برنارد لوی فرانسوی، مایکل بری امریکایی، ناگاکورای جاپانی، ژیلای ایرانی، شودی سلطان سینگ هندی و .. چهره های آشنا، نویسندگان، دانشمندان، هنرمندان و کارگزارانی هستند که همه عاشق مسعود اند و در وصف مسعود کتاب و مقاله و فیلمنامه تهیه کرده اند. این کوکبۀ حق شناس هیچ ارتباطی به مسعود ندارند، آن ها سربازان حقیقت اند و بدون هیچ چشم داشتی تلاش می کنند که مردم جهان مسعود را بشناسند و جوامع بشری از پدیدۀ بنام مسعود برای آزادگی، عیاری و جوانمردی درس بگیرند.
عبدالله عزام چهرۀ عربی شناخته شدۀ است که در دوران تهاجم ارتش شوروی به افغانستان، با مجاهدین همکار بود. عزام در آغاز و تا دیر باز، شکار فضاهای مسموم تبلیغاتی در پیشاور علیه مسعود شده بود و هیچ گونه همکاری و ارتباطی با جبهات شورای نظار نداشت. اما، اتفاقی می افتد و با تشویق فردی بنام عبدالله انس الجزایری در سال۱۹۸۸به پنجشیر سفر می کند و مدتی کوتاهی را با احمد شاه مسعود سپری می نماید. عبدالله عزام بعد از برگشت از پنجشیر چنان شیفتۀ شخصیت مسعود می شود که کتابی را به نام “ماهی در میان ابر مردان” در وصف او می نویسد و وارد مرحلۀ حمایت آشکار از جبهات تحت فرمان مسعود می گردد، دیری نمی گذرد که اما، ترور می شود.
یکی از شیفتگان و عاشقان دیگری احمدشاه مسعود پروفسور مایکل بری مورخ آمریکایی است. ایشان در مصاحبه با بی بی سی فارسی در بارۀ مسعود می گوید: ” مسعود بر شانه بار مسئولیت دفاع از وطن اش را حمل می کرد و بدون نفرت و بدون عشق برای خون ریزی، می جنگید و در عین این که می جنگید عاشق شعر و فرهنگ و تصوف و عرفان بود.” پروفسور بری در جای دیگر در این مصاحبه احمدشاه مسعود را با امیر عبدالقادر جزایری مقایسه می کند که برای آزادی کشورش در مقابل فرانسوی ها می جنگید. ایشان می گوید امیر عبدالقادر گرایش های صوفیانه داشت با ابن عربی آشنا بود و در مقابل دشمنانش با جوانمردی، گذشت و خویشتنداری برخورد می نمود و همین موضوع باعث شده است که فرانسوی ها برایش حساب باز کنند و به او احترام بگذارند.
میدان مغناطیسی شخصیت مسعود آنقدر قوی است که نیکلای روسی وقتی دستگیر می شود دیگر آماده نیست که به روسیه برگردد و بلکه ترجیح می دهد که خود محافظ مسعود باشد و مسعود هم عیارانه بر این  سرباز بیگانه و اسیر ارتش مهاجم اعتماد می کند و اسلام الدین “منا اهل البیت” می گوید.
به باور من مسعود در یک جغرافیایی کوچک اما، صلاح الدین ایوبی افغانستان است. صلاح الدین ایوبی حاکم و فرمانده تمام عیار بود، با دشمن و اسیران دشمنان خویش مردانه رفتار می کرد. وقتی پادشاه انگلستان ریچارد شیردل، فرمانده نیروهای صلیبی بیمار شد، طبیب مخصوص اش را به نزد وی فرستاد تا ریچارد را درمان کند. در زمانی که ریچارد بیمار بود صلاح الدین  از دامنه های کوه های لبنان و سرزمین های تحت کنترل خود برای وی برف و میوه های تازه می فرستاد. مسعود عین مردانگی و عین این شکوه عیارانه را در مقابل دشمنانش به نمایش می گذاشت. آمر صاحب از این حیث آری، صلاح الدین دیگر در تاریخ معاصر جهان اسلام است. مهندس حکمتیار رهبر حزب اسلامی سال ها با مسعود جنگید. پیامد این جنگ ها ویرانی و سقوط کابل به دست نیروهای طالبان بود. اما، وقتی آقای حکمتیار در آستان سقوط کابل وارد این شهر شد نه فقط کوچکترین آسیبی به ایشان نرسید که با اعزاز و اکرام از یک جا به جای دیگر انتقال داده می شد و مسعود با تمامی امکانات از وی حفاظت می کرد. در این لحظه های سخت بسیار بودند آنهایی که در فکر انتقام بودند اما، آمر صاحب هرگز به کسی اجازه نداد که حتی کوچکترین بی احترامی در مقابل دشمن قسم خورده اش صورت بگیرد.
این مسعود و این خورشید وجود مسعود است اما، دریغ که در مُلک خویش بیگانه و در میان قوم خود غریب است!
در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=15735

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار