صدور حکم بازداشت برای هبتالله آخندزاده، رهبر گروه طالبان و عبدالحکیم حقانی، از سوی دادگاه کیفری بینالمللی، نه صرفاً یک اقدام حقوقی بلکه نقطه عطفی تاریخی در مقابله با سلطهیست که طی بیش از دو دهه، نماد ستم، خشونت و سرکوب بیرحمانه بوده است. طالبان نه یک گروه ساده شبهنظامی، بلکه یک رژیم تمامیتخواه و ارتجاعی است که بر پایه خشونت سازمانیافته، ترور و سرکوب مخالفاناش پایهگذاری شده است. این گروه با اعمال قوانین قرون وسطایی، سیاستهای زنستیزانه و سرکوبگرانه، موجبات عقبماندگی اجتماعی، فرهنگی و انسانی مردم افغانستان را فراهم آورده است. صدور این حکم، در واقع طغیانی علیه مصونیت تاریخی رهبران این گروه است و پیام روشن و قاطعی به آنان میرساند که دوران آزادی عمل بیحد و حصر به پایان رسیده است و زمان عدالت و پاسخگویی فرا رسیده است.
گروه طالبان طی دو دهه گذشته، با استفاده از زور و خشونت، به طور سیستماتیک حقوق بشر را نقض کردهاند؛ نقض حقوقی که هیچ کمبودی در مستندات آن وجود ندارد. تحریم حقوق زنان، محدود کردن آزادی بیان، ممنوعیت تحصیل و اشتغال برای زنان و دختران، اجرای اعدامهای فراقانونی و شکنجههای وسیع، بخشی از سیاستهای وحشیانه این گروه است. این اقدامات نه تنها جامعه افغانستان را به عقب برگردانده بلکه به همه جهانیان نشان داده است که گروه طالبان نه مدافع عدالت و دین که نماد وحشت، خشونت و سرکوب است. رهبران این گروه، به ویژه آخندزاده و حقانی، باید بدانند که این جنایات نه تنها از نظر اخلاقی و انسانی غیرقابل بخشش است بلکه دادگاههای بینالمللی نیز آنها را بهعنوان جنایتکاران جنگی و مسئولان مستقیم نسلکشی و نقض حقوق بشر محاکمه خواهند کرد.
ادعای گروه طالبان مبنی بر مشروعیت سلطهشان و دفاع از ارزشهای دینی، پوچ و بیپایه است. حقیقتی که همه ناظران مستقل و حقوق بشری بر آن اتفاق نظر دارند این است که طالبان یک گروه تروریستی است که با استفاده از ابزار خشونت، افراطگرایی و ترس، به دنبال تحکیم قدرت خود در افغانستان است. آنها نه تنها آزادیهای فردی و اجتماعی را به شدت محدود کردهاند، بلکه با ایجاد فرهنگ ترس و نفرت، پایههای یک جامعه آزاد و مدرن را ویران کردهاند. سکوت و بیعملی جامعه جهانی در برابر این جنایات، به منزله مشارکت غیرمستقیم در ادامه این چرخه خشونت و سرکوب است. صدور حکم بازداشت برای رهبران گروه طالبان، نمایانگر آغاز پایان دورانی است که این گروه با احساس مصونیت کامل، به ظلم و ستم ادامه میداد.
گروه طالبان با تحمیل قوانین سختگیرانه و غیرانسانی، زنان را به شرایطی بازگرداندهاند که بیش از نیم قرن از آن فاصله داشتند؛ محدودیتهایی که شامل ممنوعیت آموزش دختران، عدم امکان اشتغال و فعالیت اجتماعی و حتی محدودیتهای شدید در تردد و حضور عمومی است. آنها با سوءاستفاده از نام دین، اقدام به تحمیل نظامی مستبد و ضدحقوق بشری کردهاند که حتی کودکان و سالمندان را نیز از خطر خشونت در امان نگذاشته است. شکنجههای سیستماتیک، اعدامهای فراقانونی، ناپدیدسازیهای اجباری و تجاوزهای سازمانیافته، همه در کارنامه سیاه طالبان به ثبت رسیدهاند. این جنایات، بدون برخورد جدی جامعه بینالمللی، همچنان ادامه خواهد داشت و پیامدهای فاجعهبار انسانی، فرهنگی و سیاسی برای افغانستان و منطقه به همراه خواهد داشت.
صدور حکم بازداشت علیه هبتالله آخندزاده و عبدالحکیم حقانی، نه فقط یک گام حقوقی بلکه یک پیام قدرتمند است به همه جنایتکاران جنگی در جهان که هیچ فردی، صرفنظر از جایگاه سیاسی، مذهبی یا نظامیاش، نمیتواند از عدالت فرار کند. این حکم نشانهای است بر آنکه جوامع بشری به سمت پاسداری جدیتر از حقوق بشر و مقابله با خشونتهای سازمانیافته حرکت میکنند. در حالی که گروه طالبان به دنبال مشروعیت بخشیدن به اعمال غیرقانونی خود هستند، این حکم بازداشت، نمایانگر مخالفت قاطع جامعه جهانی با هرگونه ظلم و سرکوب است.
این دادگاه، در عین حال، فرصتی است برای قربانیان گروه طالبان تا صدای خود را به گوش جهانیان برسانند و عدالت واقعی را مطالبه کنند. آنها سزاوار اند که جنایات صورتگرفته علیهشان پیگیری شود و مجرمان اصلی تحت تعقیب قرار گیرند. تحقق عدالت، نه تنها حق قربانیان بلکه پیششرطی ضروری برای ایجاد صلح پایدار و بازسازی اجتماعی در افغانستان است. بدون حسابرسی عادلانه و محاکمه جنایتکاران، هیچ چشمانداز روشنی برای آینده این کشور وجود نخواهد داشت.
یکی از واقعیتهای تلخ وضعیت افغانستان، حمایتهای مالی و نظامی برخی بازیگران منطقهای از گروه طالبان است. این حمایتها، عملاً روند مبارزه با تروریسم و سرکوب را دشوارتر کرده و به تثبیت قدرت این گروه کمک میکند. در این شرایط، افغانستان به میدانی برای تقابل منافع ژئوپلیتیکی تبدیل شده است که مردم بیگناه آن بیشترین هزینه را پرداخت میکنند. در حالی که گروه طالبان به دنبال بهرهبرداری از این شرایط برای گسترش نفوذ خود هستند، جامعه جهانی باید این واقعیت را به رسمیت بشناسد که مشکل افغانستان فراتر از یک بحران داخلی است و نیازمند رویکردی هماهنگ و جامع برای مقابله با عوامل داخلی و خارجی آن است.
دادگاه کیفری بینالمللی میتواند به عنوان یک ابزار مهم و مؤثر در مقابله با این چالشها به کار گرفته شود. این دادگاه با به چالش کشیدن قدرت گروه طالبان و رهبرانش، میتواند موجبات کاهش حمایتهای منطقهای از این گروه را فراهم آورد و نشان دهد که حمایت از چنین رژیمی به معنی همراهی با جنایت و خشونت است. در عین حال، این روند میتواند به بازگشت امید به میلیونها نفر از مردم افغانستان کمک کند که سالهاست زیر سایه ترور و سرکوب زندگی میکنند.
صدور حکم بازداشت علیه رهبران گروه طالبان، میتواند آغازگر روندی باشد که در نهایت منجر به فروپاشی سلطه خشونتطلبانه و استبدادی آنها شود. این حکم، به معنای پایان دوران مصونیت و امتیاز ویژه است و راه را برای محاکمه و پاسخگویی باز میکند. اگرچه این روند ممکن است طولانی و پیچیده باشد، اما نباید هیچ تردیدی وجود داشته باشد که عدالت دیر یا زود تحقق خواهد یافت. فراتر از مجازات فردی، این حکم پیامآور یک انقلاب فرهنگی و اجتماعی است که باید در افغانستان شکل گیرد؛ انقلابی که بر پایه احترام به حقوق بشر، برابری و آزادیهای اساسی بنا شده باشد. بازگرداندن حقوق زنان، آزادیهای مدنی و ساختن نهادیهای شفاف و مسئول، تنها راه رهایی افغانستان از بحران کنونی است. در این مسیر، جامعه جهانی باید نقش فعالتری ایفا کند و علاوه بر فشار حقوقی، حمایتهای انساندوستانه و بازسازی را نیز در اولویت قرار دهد.
حکم بازداشت رهبران گروه طالبان، نه فقط یک پیام قانونی بلکه نماد امید برای میلیونها نفر از مردم افغانستان است که سالهاست در زیر سایه وحشت، ظلم و ستم زندگی میکنند. این حکم یادآور این حقیقت است که عدالت میتواند دیر برسد اما هرگز فراموش نمیکند. این گروه باید بدانند که دوران بیپاسخگویی به پایان رسیده و آنها به زودی باید پاسخگوی همه جنایات و نقضهای حقوق بشری باشند؛ چه در دادگاههای بینالمللی و چه در محاکمه وجدان بشریت. این حکم، فرصتی تاریخی است برای بازسازی افغانستان بر پایه ارزشهای انسانی و حقوق بشری و پیام روشنی است به همه گروههای مشابه در جهان که هرگونه ظلم و سرکوب دیر یا زود با مقاومت جامعه جهانی و دادگاههای بینالمللی مواجه خواهد شد.




