تصمیم اخیر وزارت تحصیلات عالی گروه طالبان مبنی بر تنقیص ۱۴ درصدی از تشکیلات اداری و کادری، آنهم در قالب یک نامه «اشد محرم و عاجل»، بهوضوح نشانهای از ادامه روند ساختارزدایی نظاممند در عرصه تحصیلات عالی افغانستان است؛ روندی که نهتنها بر مبنای نیازهای واقعی نظام آموزشی یا بازنگری علمی صورت نمیگیرد، بلکه عمدتاً با اهداف ایدئولوژیک، جنسیتستیزانه و سیاسی دنبال میشود. آنچه در متن و بطن این نامه و همچنین در اظهارات مقامات گروه طالبان مشهود است، بیش از آنکه یک اصلاح ساختاری باشد، پروژهای هدفمند برای پاکسازی دانشگاهها از حضور زنان، نخبگان مخالف فکر طالبان و استادانی است که با جهانبینی طالبانی همسویی ندارند.
بر اساس محتوای نامهای که از سوی ندا محمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی گروه طالبان، صادر و به تمام دانشگاههای دولتی ارسال شده، دانشگاهها موظفاند با درنظر گرفتن بستهای خالی، مشابه و میزان حجم کاری، ساختار تشکیلاتی خود را تا پیش از عید فطر بازنگری کرده و با ذکر عنوان و کد هر بست، فهرست تعدیلشده را برای تایید نهایی به وزارت تحصیلات عالی این گروه ارسال کنند. این اقدام، ادامه روند حذف زنان از حوزه عمومی افغانستان است که طالبان از زمان بازگشت به قدرت در آگست ۲۰۲۱ با شدتی فزاینده پی گرفتهاند. در سهسالونیم گذشته، زنان از آموزش متوسطه، تحصیلات عالی، اشتغال در نهادهای دولتی، سفر بدون محرم و حتی حضور در پارکها و باشگاههای ورزشی محروم شدهاند. اما حذف استادان زن از دانشگاهها، قدمی فراتر از محدودیتسازی است؛ این اقدام بهمعنای ناپدید کردن کامل زنان از ساختار نهادهای علمی در افغانستان است. استادانی که سالها تلاش کردند نسل جدیدی از زنان تحصیلکرده را تربیت کنند، اکنون حتی در اسناد رسمی دانشگاهی نیز جایی نخواهند داشت. این همان «محو سیستماتیک زنان» است که در قاموس حقوق بینالملل مصداق بارز تبعیض جنسیتی شدید و پایدار شمرده میشود.
همزمان با این تصمیم، آمارهایی که از سوی اداره احصاییه و معلومات گروه طالبان منتشر شده نیز وضعیت را وخیمتر نشان میدهند. طبق گزارش ربعوار سال ۱۴۰۳، تعداد دانشجویان در دانشگاهها و مؤسسات تحصیلات عالی کشور، در مقایسه با زمان مشابه در سال گذشته، حدود ۲۸.۶ درصد کاهش یافته است. این کاهش، در بخش خصوصی حتی به بیش از ۵۰ درصد میرسد. مقامات طالبان دلیل این افت شدید را «عدم شمولیت دانشجویان دختر» عنوان کردهاند، اما واقعیت فراتر از این است. اگرچه ممنوعیت تحصیل دختران تأثیر مستقیم و گستردهای بر شمار دانشجویان دارد، اما عوامل دیگری چون یأس از آینده، مهاجرت تحصیلی، سرکوب آزادیهای علمی و تبدیل فضای دانشگاهی به محیطی ایدئولوژیک و محدودکننده، از عوامل مهم دیگریاند که زمینهساز خروج گسترده دانشجویان از دانشگاهها شدهاند.
طالبان تنها به حذف فیزیکی زنان و استادان مستقل بسنده نکردهاند؛ آنها در حال ساختن دانشگاهی جدید مطابق با رویکردهای فکری خود هستند. در کنار تنقیص تشکیلاتی و اخراج استادان زن و استادان غیرهمسو، سه نهاد تازهتأسیس بهنامهای «دانشگاه اسلامی بینالمللی افغان، جامعه حضرت عبدالله بن مسعود، و جامعه حضرت ابراهیم نخعی» ایجاد شدهاند که وظیفه اصلیشان آموزش و تربیت ملاهایی است که مستقیماً وارد ساختار تحصیلات عالی شوند. این افراد پس از گذراندن دورههای کوتاهمدت دینی، بهعنوان استاد، مشاور و مفتی در دانشگاهها و نهادهای مرتبط گماشته میشوند. در واقع، نوعی «شبهدانشگاه» در حال شکلگیری است که بر اساس معیارهای سنتی و آموزههای محدودکننده، بدنه علمی کشور را از نو سازمان میدهد. این نهادها زیر نظر مستقیم وزارت تحصیلات عالی طالبان و با حمایت ویژه ندا محمد ندیم فعالیت میکنند و بهصورت منظم جلسات هماهنگی با او برگزار مینمایند.
در تازهترین نمونه، ندیم چندی پیش در محفل فراغت طلاب در دانشگاه عبدالله بن مسعود حاضر شد و در سخنرانی خود، طلاب این نهاد را «قاعدین فردای کشور» خواند. او تأکید کرد که تمامی دستورهای رهبر طالبان، هبتالله آخوندزاده، مطابق شریعت اسلامی و به نفع «خیر عمومی» است. چنین تعبیراتی از زبان وزیر تحصیلات عالی، حاکی از تغییر نگرش ریشهای نسبت به مفهوم تحصیلات عالی است؛ جایی که دانش، پژوهش، نوآوری و تفکر انتقادی جای خود را به اطاعت، تقلید و ترویج ایدئولوژی طالبانی میدهد.
یکی دیگر از نشانههای این وارونگی ارزشها، اظهارات پیشین ندا محمد ندیم است که اخذ امتحان از اعضای طالبان برای تثبیت رتبه علمیشان را «بیاحترامی به علما» خوانده بود. او تأکید کرده بود که معیار سنجش رتبه علمی یک مجاهد طالب، باید «تعداد مینگذاریهایی باشد که انجام داده است». این دیدگاه نشاندهنده یک چرخش کامل در فلسفه آموزش و علم است؛ چرخشی که در آن، عقلانیت علمی قربانی تقدسسازی از خشونت و جهادگری میشود. این نگرش، دانشگاه را نه بهعنوان نهاد تولید علم، بلکه بهعنوان میدان مشروعیتبخشی به گروه طالبان و تربیت نسل جدیدی از مبلغین ایدئولوژی طالبان تعریف میکند.
از سوی دیگر، روند جایگزینی استادان دانشگاهها با فارغان مدارس دینی، نیز با سرعت چشمگیری در حال اجراست. تنها در یک مورد مستند، ۲۶ تن از استادان دانشکدههای «شرعیات، تعلیم و تربیه، دانشگاه طبی کابل و دانشگاه پولیتخنیک کابل» از بستهای علمی منفک و در بستهای اداری منتقل شدهاند. همزمان، ملاهایی که از نهادهایی مانند دانشگاه عبدالله بن مسعود فارغ شدهاند، بهجای آنان منصوب شدهاند. این جابهجاییها نه بر اساس شایستگی علمی، بلکه صرفاً بر اساس نزدیکی عقیدتی به طالبان و پیشنهادهای نهادهای وابسته به آنها صورت میگیرند. ساختار تصمیمگیری علمی از شوراهای دانشگاهی و نهادهای علمی مستقل به محافل بسته و عقیدتی منتقل شده است؛ محافلی که تصمیمگیرندگان آن نه استادان دانشگاه، بلکه مفتیان مدارساند.
تغییر ساختار دانشگاهی در افغانستان تحت سلطه گروه طالبان، نمونهای آشکار از مهندسی ایدئولوژیک نظام آموزشی است. این مهندسی، با ترکیب سه عنصر حذف، جایگزینی و مشروعیتبخشی انجام میشود: حذف نیروهای متخصص، منتقد و زن؛ جایگزینی آنان با نیروهای وفادار به طالبان و مرد؛ و مشروعیتبخشی این تغییرات از طریق نهادهای ایدئولوژیک و تبلیغی طالبان. چنین فرایندی در تاریخ نظامهای اقتدارگرا مسبوق به سابقه است، اما شدت، سرعت و وسعت آن در افغانستان تحت حاکمیت طالبان بیسابقه بهنظر میرسد.
پیامدهای چنین تحولاتی بسیار فراتر از محیط دانشگاهی خواهد بود. «حذف زنان، فرار مغزها، کوچ دستهجمعی جوانان از دانشگاهها و سرکوب آزادی علمی»، در درازمدت به بحران دانایی، فقر معرفت و افول شدید سرمایه انسانی خواهد انجامید. کشوری که روزگاری در تلاش بود با کمک زنان، استادان، پژوهشگران و دانشگاههای روبهرشد خود، خود را بازسازی کند، اکنون در مسیر ویرانی بنیانهای علمی و فکریاش قدم برمیدارد. هیچ توسعهی انسانی، اقتصادی یا فرهنگیای در غیاب دانشگاههای پویا و مستقل ممکن نیست و آنچه گروه طالبان امروز در حال تخریب آناند، آیندهی افغانستان است.
از سوی دیگر، حذف زنان از دانشگاهها، تنها جنبهای از ستم جنسیتی ساختارمند طالبان است. این گروه، با اتخاذ رویکردی که زنان را فاقد اهلیت حضور در فضای عمومی میداند، اساساً زنان را به سطحی پایینتر از شهروندی تنزل داده است؛ گویی که نیمی از جمعیت کشور نهتنها حق آموزش و کار، بلکه حتی حق دیدهشدن و شنیدهشدن را نیز ندارند. این حذف، تنها حذف فیزیکی نیست، بلکه یک حذف نمادین و معرفتی است. زنان بهعنوان حاملان دانش، تجربه، فرهنگ و تاریخ، اکنون از حافظهی نهادی کشور طرد میشوند.
در چنین شرایطی، جامعه علمی افغانستان با یکی از تاریکترین دورههای تاریخ خود مواجه شده است. استادان مستقل یا مجبور به سکوتاند، یا ترک کشور. دانشگاهها به نهادهایی خالی از تفکر نقاد و گفتوگوی آزاد تبدیل شدهاند. دانشجویان یا از تحصیل منع شدهاند، یا در غیاب امید به آینده، ترک تحصیل کردهاند. در نتیجه، گروه طالبان در حال ساختن نسلی از شهرونداناند که نه با ابزار دانش، بلکه با آموزههای انحصاری و سنتی شکل میگیرند؛ نسلی که نه شهروند منتقد، بلکه مطیع و مبلّغ خواهد بود. آنچه امروز در نهادهای تحصیلات عالی افغانستان جریان دارد، نه اصلاح، بلکه انهدام بنیادین نهاد علم است. روندی که با حذف زنان، اخراج استادان، کاهش شمار دانشجویان و جایگزینی علم با ایدئولوژی پیش میرود، محصول پروژهای است که نهتنها اکنون را ویران میکند، بلکه آینده را نیز میسوزاند. اگر این روند مهار نشود، افغانستان بهزودی نهتنها از قافله علم و توسعه جهانی عقب خواهد ماند، بلکه حتی در درون خود، شکاف معرفتی و نسلی پدید خواهد آمد که پر کردن آن سالها زمان و تلاشی مضاعف خواهد طلبید.