استاد، واقعا استاد و معلم بزرگ بود

نویسنده: سلیم صائب

ما بار دیگر در هفتۀ شهید قرار داریم، هفتۀ که یادآور حوادث تلخ و بزرگ در تاریخ معاصر افغانستان است. برای همۀ آنهایی که بار سفر بسته و به منزلگۀ ابدی خویش برگشته اند، به خصوص حضرت استاد گرامی بخشش و مغفرت می طلبیم.
هر سال در این روزها کانون داوری ها داغ می شود و افراد و جریان های مختلف به دنبال گمشدۀ خویش می روند و این یکی را بالا و آن دیگری را در قفس اتهام می گذارند. این روند تا زمانی که آتش خصومت های قومی روشن است، به همین شکل ادامه می یابد و طبعا حقایق به حاشیه رانده می شوند و اطلاعات نادرست و داده های غرض آلود، معیار داوری قرار می گیرند و بر افکار و جهت گیری های نسل های جوان تاثیر می گذارند. استاد و تاریخ زندگی سیاسی استاد از این امر مستثنی نیست. بسیار اند آنهایی که آن بزرگوار را می ستایند و اما، کم نیستند کسانی که ساحت فعالیت های سیاسی استاد را به دلایل قومی، حزبی و فکری تاریک و مکدر به تصویر می کشند.
استاد ربانی اما، یکی از ظرفیت های بزرگ و استثنایی در تاریخ معاصر افغانستان است. طی نیم قرن در متن حوادث در این کشور قرار داشت و یکی از جریان های فوق العاده تاثیر گذار را رهبری می کرد.
همه به خوبی می دانیم که در زمان تهاجم شوروی به افغانستان جمعیت اسلامی سازمان بزرگ و دارای نفوذ و اعتبار وسیع در میان مردم بود. این سازمان نیرومند ترین پایگاه های مردمی و فرماندهان جهادی در نقاط مختلف کشور را در اختیار داشت. در شرایطی که ساحۀ رقابت ها در پشاور تنگ می شد و فشارهای بیرونی و درونی بر جمعیت در حال افزایش بود استاد اما، با قابلیت و مهارت شگفت انگیز عرصۀ نفوذ این سازمان را توسعه می بخشید و خود در مقابل همۀ چالش ها و عقبه ها گاهی با صلابت و قاطعیت مومنانه و زمانی با انعطاف پذیری و عقب نشینی های مصلحت اندیشانه، مقاومت می کرد.
استاد در میان رهبران جهادی در پیشاور تنها کسی بود که بود که عقبۀ قومی متفاوت داشت. اما، هرگز احساس تنهایی نمی کرد چو پشتون ها، ازبیک ها، ترکمن ها، بلوچ ها، سادات و حتی هزاره ها در اطرافش جمع بودند. شگفت انگیز این که افراد مقرب به استاد در محیط پیشاور به جز در موارد اندک، تاجیک ها و بدخشانی ها نبودند. کنری ها، جلال آبادی ها، قندهاری ها، لغمانی ها، هراتی ها، فاریابی ها، تخاری ها، سمنگانی ها، کندزی ها، مزاری ها، وردکی ها، لوگری ها و .. بیش از هر بدخشانی با استاد ربانی محشور و در تعامل بودند.
استاد تنها بار فشار رقابت های حزبی و توطئه های بیرونی را بر شانه حمل نمی کرد بلکه میدان رقابت فرماندهان جهادی قدرت مند جمعیت در داخل افغانستان را نیز با کفایت و مهارت های استثنایی مدیریت می نمود. از هرات تا بدخشان و از فاریاب تا قندهار این پدیده محسوس و شکاف ها در موارد عمیق و فاصله ها بسیار بودند. اما، مغناطیس حضور استاد جاذبه می آفرید و نمی گذاشت که گسست ها و آشفتگی ها منجر به انشعاب شوند و اهرم اقتدار جمعیت در در داخل و در صحنه های داغ نبرد با نیروهای اشغالگر، صدمه ببینید.
استاد ربانی رهبر آرام اما، استراتژیست بزرگ بود. خط کشی ها سیاسی را می فهمید و مانورها را در حجم تهدید ها سازمان دهی می کرد. اگر جلو می نشست مغرور نبود و اگر انعطاف نشان می داد مصلحتی را در سینه داشت و هرگز آن را شکست تلقی نمی کرد. استاد خودخواهی نداشت، رهبر فروتن اما، مبارز تسلیم ناپذیر بود.
در محیط پیشاور به رغم این که حمایت گران غربی مجاهدین، سازمان استخبارات پاکستان و شخصیت های شناخته شده ای در حجم جنرال حمید گل با صراحت از حزب اسلامی حمایت می کردند و بخش اعظم کمک های مالی و تسلیحاتی خارجی را به این حزب تحویل می دادند استاد اما، با حداقل های ممکن حضور گستردۀ جمعیت در داخل افغانستان را با ایجاد و حمایت محورهای سالم و فرماندهان مسئول و جلوگیری از فروش تسلیحات نظامی مدیریت می کرد. اعمال سیاست های سختگیرانه و مدیریت سالم رقابت ها در میان فرماندهان شناخته شدۀ جمعیت باعث می شد که این سازمان به رغم این که هرگز در تناسب با قدرت نظامی و حجم نفوذ مردمی خویش، کمک دریافت نمی کرد اما، موثر تر از همۀ جریان های جهادی در صحنه های جهاد و در میدان های نبرد عمل می نمود.
هرچند حزب اسلامی نیز نفوذ گسترده در افغانستان داشت اما، توجه به ایجاد محور های قدرتمند و مستقل در داخل افغانستان، در دستور کار رهبری این حزب نبود. اعمال سیاست های انحصار گرایانه و آکنده با ترس و حذر رهبری حزب، منجر به آن شد که نشانی های درشت در داخل این جریان ظهور نکنند و حزب اسلامی در میدان های نبرد با نیروهای شوروی و رقابت با جمعیت به شکل انکار ناپذیری عقب بماند.
استاد ربانی از این حیث نیز متمایز عمل می کرد. احمد شاه مسعود می گفت: “وجه تمایز استاد با حکمتیار این است که استاد جلو رشد فرماندهان جهادی جمعیت را نمی گیرد حکمتیار اما، این فرصت را برای فرماندهان خود فراهم نمی سازد.”
حمایت بی دریغ استاد ربانی از روند ظهور قدرتمند فرماندهان جمعیت باعث آن شد که نشانی های بزرگ و محورهای ثقل متعددی در نقاط مختلف افغانستان ظهور کنند و طبعا در رقابت مشروع با همدیگر، موثر تر از سایر فرماندهان جهادی عمل نمایند.
یکی از ویژگی های بزرگ استاد قدرت تحمل استاد بود. در محیط مسموم پیشاور بسیار بودند آنهایی که به خود حق می دادند از استاد انتقاد کنند و به آدرس رهبری جمعیت ناسزا بگویند. استاد اما، کوچک ترین توجهی به این روند بیمار نداشت و هیچ کسی را بابت این حق ناشناسی ها و بی ادبی ها محاسبه نمی کرد و از خود دور نمی ساخت. در کابل نیز وضعیت به همین منوال بود و حتی آنهایی که عمری مورد نوازش استاد بودند تا آخرین نفس ها استاد را اذیت کردند و در برابر آن بزرگوار گستاخی های فراوان نمودند. استاد خود ناظر بر این وضعیت بود اما، در مقابل سیاستگران تازه به دوران رسیده و بیچاره های بی خبر از دنیا و نقشه های پشت پرده فقط تبسم می کرد و تاسف می خورد.
شگفت آور برای من این است که شخصیت های مطرح و رهبران امروزی افغانستان را یک کامنت و یا تبصرۀ فیسبوکی چنان آشفته می کند که روزها و شب ها می نشینند و بی خوابی می کشند تا پاسخ تهیه کنند و دل خالی نمایند. استاد اما، هرگز وارد دعواهای بی حاصل نمی شد و هرگز دشنام را با دشنام و توطئه و اهانت را با انتقام پاسخ نمی داد. در یک مورد در زمانی که استاد در کابل بود و رئیس جمهور، فرد نفوذی می خواهد ایشان را مسموم و از این طریق به قتل برساند. آن فرد حین انجام این عمل دستگیر می شود و بعد از طی مراحل پروسۀ تحقیقات، محکوم به اعدام می گردد. اما، وقتی خبر به استاد می رسد می گوید: “اگر من مسموم می شدم و شهید، شما می توانستید کار خود را بکنید اما، حالا که من زنده ام او را بخشیدم، آزادش کنید.” در یک مورد دیگر مولوی سلفی ای در یک محفل در پیشاور به شدت به استاد و عکس استاد در حضور خودش اهانت می کند. احمد شعیب که در کمیتۀ سیاسی جمعیت کار می کرد در این زمینه می گوید: برخی احساساتی شدند و می خواستند با آن مولوی سلفی عکس ستیز، برخورد کنند. استاد به هیچ کسی اجازۀ این کار را نداد اما، استاد توانا با آرامی با وی وارد بحث شد و تلاش می کرد که جوانب فقهی موضوع را برایش بیان کند.
این استاد و این دنیای بزرگ استاد بود. به رغم همۀ توطئه ها توانست با دور اندیشی، مهربانی، مردانگی، بردباری، حسن خلق، گذشت و انصاف در متن حوادث نیم قرن اخیر افغانستان بنشیند و تا همیشۀ تاریخ به مصدر الهامی برای نسل های آینده مبدل شود.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=15758

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار